بالایی
بالایی
از بالا خون میریزی
بر سر و روی ما
بالایی
بالایی
از بالا خون میریزی
بر سر و روی ما
یک شیشه خون
بیشتر ندارم
یک شیشه پپسی کوچک
جلاد در چه من امید بسته
مبانگین رنجها
میدونم
میدونم
حوصله ات سر رفته بود
از این دنیا
تقصیر ما نبود
در عمق اقیانوس خوابیده ام
کنار ستاره ها نشسته ام
من پشت ابرها قایم شده ام
کمی دلم گرفته بود
باز شد
فقط همین
خواستم
کمی با تو درد دل کنم
فقط همین
همیشه فکر میکنم
که پشت حرف های ساده ام
گلی شکفته میشود
و در نگاه ما
باغ های دیگریست
همیشه آب را
و آفتاب را
دوست داشتم
برای سادگی
از خدا دلیل نخواستم
ساده بودم
و ساده هستم
و به سادگی
از این دیار میروم
بایدن سلام
گلی
گل
همیشه در اتوبوسم
همیشه در مینی بوس
همیشه شلوغ است
همیشه دعواست در سفر
در سرم