سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شبونه ها...دل نوشته های رضا پرتو

اگر کرونا من را نکشد خواندن خبرهای آن به احتمال زیاد می کشد. امروز زیاد توییت خواندم و فیلم های کوتاه دیدم. مثلا فیلمی از دفن کسانی که بر اثر کرونا مرده اند دیدم. الان یادم رفت مال کدام شهر بود. در تاریکی چند نفر داشتند مرده ها را دفن می کردند. یک آمبولانس بود با چند نفر که لباس های مخصوص به اصطلاح فضایی پوشیده بودند. یک فیلم هم که باز درباره دفن مردگان کرونا بود دیدم. در شمال بود. یک قبر عمیق و بزرگ کنده بودند و چند نفر خانوادگی بودند کنار چندین مرده. همان بیچاره ها که بر اثر کرونا مرده بودند با کفن روی زمین. آمدند یکی را در قبر بگذارند که مرده چند بار چرخید. یعنی نتوانستند خوب کنترل کنند مرده چرخید و از دستشان رها شد و افتاد ته قبر. یک زنی هم آن بالا ایستاده بود شروع کرد به زدن خودش. واقعا دلم سوخت. این ملت مظلومند. این ها را آدم می بیند دلش می گیرد. 

برای بیماری های واگیردار تنها راه قرنطینه است. یعنی باید بیس را گذاشت قرنطینه بعد بقیه اقدامات را انجام داد. ولی متاسفانه اینها همان بیس کار را نگذاشتند و حالا خودشان گیج شده اند. ویروس به همه شهرها می رود و اینها هم مجبورند دنبالش بروند. اگر قم را قرنطینه می کردند اتفاقا به نفع مردم قم هم بود زیرا همه امکانات در همان شهر متمرکز میشد و آنها زودتر خوب میشدند. نه مثل الان که باید امکاناتی را که دارند برای همه ایران صرف کنند.

مردم هم که خیلی بی توجه به این ها هستند. تا بیماری مرز زندگی خودشان را نشکسته و وارد زندگی خودشان نشده آن را باور نمی کنند. چه می توان کرد. همین الان همه راه افتاده اند میروند مسافرت. خوب مسافرت در این شرایط یعنی شکستن همان قرنطینه نیم بندی که دارند برقرار می کنند.