هر کجا هستی باش
شاهم و ماهمی
هر کجا هستی باش
شاهم و ماهمی
سرت را میبوسم
پایت را میبوسم
شانه ات را میبوسم
تاجت را میبوسم
شاهی و سروری
شعرم
ترانه ایست رو به پایان
خودم
صدایی در انتهای شب
بامدادان شما آیندگان بخیر
پروانه ای کوچک
در باغچه ای کوچک
به دنبال گل های کوچک
نه کاری به کهکشان دارد
نه صاحب کهکشان
سر چند جوان بریده ای؟
دست چند زن بریده ای؟
پای چند کودک بریده ای؟
چند شکم دریده ای؟
چند سینه شکافته ای؟
خونین دست
هند جگرخوار....
بالایی
بالایی
از بالا خون میریزی
بر سر و روی ما
یک شیشه خون
بیشتر ندارم
یک شیشه پپسی کوچک
جلاد در چه من امید بسته
مبانگین رنجها
میدونم
میدونم
حوصله ات سر رفته بود
از این دنیا
تقصیر ما نبود
در عمق اقیانوس خوابیده ام